و اگر بدانیم و بفهمیم که کارکنان چرا می آیند و از کار و محل کارشان چه انتظاراتی دارند و با چه معیارهایی از بین چند فرصت شغلی و چند پیشنهاد استخدامی یکی را انتخاب می کنند، می توانیم سیاست های جذب و استخدام مناسبی را در سازمان به کار بگیریم و از طریق ایجاد و تقویت این معیارها، سازمانمان را به محلی جذاب برای داوطلبان شایسته و واجد شرایط تبدیل کنیم. اینکه شرکت موفقی مثل گوگل به ازای هر یک مورد استخدام با یک صد داوطلب برای استخدام شدن روبروست و میتواند از بین آنها انتخاب کند نشان میدهد که این شرکت پاسخ سوال اول را دارد. میداند کارکنان برای چه می آیند و چه اهداف و آرزوهایی را دنبال می کنند و توانسته است بر مبنای این اطلاعات و پاسخ ها، خودش را به کارفرمای ایده آل داوطلبان استخدام تبدیل کند.
همه فعالیت ها و تصمیمات ارادی ما با انگیزه قبلی و برای رفع یک یا چند نیاز انجام میشود، غذا می خوریم برای اینکه سیر شویم، عضو گروه میشویم برای اینکه امنیت داشته باشیم، مطالعه می کنیم برای اینکه یاد بگیریم و خودنمایی می کنیم برای اینکه مورد توجه قرار بگیریم و تحسین شویم.