به این عبارتهای زیبا، پرمعنا و کاربردی توجه کنید:
زندگی سرشار از چالشها، سختیها، ممارستها، و تلاشهاست.
تعهد حد وسط ندارد. یا شما به کارتان متعهد هستید و یا آن را ترک میکنید. کسانی که بین این دو حالت گرفتارند، قطعاً شکست میخورند
تلاش و کار ما پایه و زیربنایی است که موفقیت ما بر روی آن ساخته ....
به این عبارتهای زیبا، پرمعنا و کاربردی توجه کنید:
زندگی سرشار از چالشها، سختیها، ممارستها، و تلاشهاست.
تعهد حد وسط ندارد. یا شما به کارتان متعهد هستید و یا آن را ترک میکنید. کسانی که بین این دو حالت گرفتارند، قطعاً شکست میخورند
تلاش و کار ما پایه و زیربنایی است که موفقیت ما بر روی آن ساخته میشود.
اگر ما بتوانیم امروز را کنترل کنیم، آنگاه میتوانیم زندگی و آیندهی خود را کنترل کنیم.
موفقیت زمانی به دست میآید که بیاموزیم هرگاه در یک نبرد نفسگیر شکست خوردیم، شجاعت این را داشته باشیم که برگردیم و دوباره مبارزه کنیم.
این شخصیت و روحیهی ما است که موفقیت ما را تعیین میکند.
تعیین اهداف روزانه، یکی از اجزای اصلی و قدرتمند برای رسیدن به موفقیت در هر زمینهای میباشد.
ما برای پیشرفت نیاز به تغییر داریم، و تغییر نیاز به شجاعت دارد.
اهداف ما، مسیر ما را تعیین میکنند. بدون داشتن هدف، فقط وقت خود را تلف کردهایم.
علت شکست بسیاری از افراد، نرسیدن به اهدافشان نیست بلکه، نداشتن هدفی برای رسیدن به آن است.
افراد موفق هیچ تفاوتی با من ندارند، آنها همگی انسان هستند، با این تفاوت که تلاش بیشتری کردهاند.
ما میتوانیم به هر چیزی که میخواهیم دست یابیم، اگر و تنها اگر جرأت
باور کردن این را داشته باشیم که میتوانیم به آنها دست یابیم.
موفقیت یک انتخاب است، کافی است انتخاب کنید که میخواهید موفق شوید.
هرگز کسی که شغل خود را با موفقیت انجام میدهد و به اهداف خود میرسد و در عین حال باز هم از کار خود خسته میشود، ندیدهام.
فعالیت و تلاش پایدار و مستمر، نتایج و موفقیتهای پایدار و مستمر را به ارمغان میآورند.
تنها دو نوع مشتری احتمالی وجود دارد که عبارتند از مشتریان سرد و مشتریان ارجاعی از سوی دیگران. اگر مشتریان احتمالی رفتار سردی دارند، تنها راه گرم کردن آنها ایجاد اعتبار است.
قرارهای ملاقات x درصد فروش نهاییشده x میانگین فروش = سودآوری
در مذاکرات مدام از اسم مشتری و اسم ارجاعدهنده استفاده کنید. دلچسبترین صدایی که انسان میشنود، صدایی است که اسم خودش را تلفظ کند.
موفقیت در فروش به آنچه که ما میگوییم بستگی ندارد. کلید موفقیت در آنچه که مشتریان به ما میگویند نهفته است.
افرادی بیمهی عمر میخرند که کسی یا چیزی برایشان مهم است.
فردی که یک کسبوکار را هدایت میکند، مهمتر از خود آن کسبوکار است. به صاحبان کسبوکار برای متقاعدسازی خرید بیمهی عمر بگویید اگر شما یک مرغ تخمطلا داشتید، مرغ را بیمه میکردید یا تخمهای طلا را؟
تنها ابزار ما برای فروش؛ دانش، مهارت و زمان ما است.
احساس دلهره و ترسی که ما از رشد داریم، بهای رشد است و آن بهایی است که باید برای موفقیت پرداخت. افرادی که انتخاب میکنند که بر بلندای یک قله زندگی کنند، باید باد شدید و سرما را نیز تحمل کنند.
انیشتن میگوید: دانش بسیار مهم است، اما برای رسیدن به موفقیت، اشتیاق ضروری است.
موفقیت هرگز یک اتفاق نیست و تصادفی به دست نمیآید. موفقیت تنها برای کسانی اتفاق میافتد که آن را برای خود مشخص و تعریف کرده باشند.
افراد موفق هرگز از روِیاپردازی نمیترسند. آنها شجاعت تصویرسازی از آن چیزی که واقعاً میخواهند را دارند.
شروع کنید، بهخاطر داشته باشید که بزرگترین سمفونیهای موسیقی، تنها با یک نت آغاز میشوند، و فتح بلندترین قلهها نیز با اولین قدم.
تمام عبارات پرمغز، انرژیبخش و عملیاتی فوق را از داخل همین کتاب که تصمیم به مطالعهی آن گرفتهاید یادداشت کردم، و تمام اینها گواه این هستند که شما کتاب ارزشمندی را انتخاب کردهاید.
من فقط میخواهم در اینجا فرمول هوش مدیریتی را یادآور شوم و توضیح دهم که مکمل خوبی برای مطالب فوق باشند. این فرمول به اینصورت است:
MQ=IQ+EQ+PQ+PQ+SQ
MQ = هوش مدیریتی است و به ما یادآور میشود برای موفقیت در زندگی شخصی و زندگی کاروکسب باید بتوانیم بر خودمان مدیریت قوی داشته باشیم و به عبارتی روی خودمان که ارزشمندترین داراییمان است سرمایهگذاری کنیم، و برای این مهم، 5 هوش را با نگاه جامعیتنگری بهکار گیریم تا با همتوانافزایی بین آنها انسانی موفق باشیم.
IQ = همان هوش عقلی یا هوش ریاضی است که در مدارس، ما را با آن میسنجیدند. اما همهی ما شواهد بسیاری از انسانهایی را میتوانیم مثال بزنیم که در مدرسه و دانشگاه معدل بالایی داشتند، اما در بهکارگیری آنها در زندگی خانوادگی و زندگی کاری به توفیقات سعادت نیافتند. پس هوش عقلی لازم است، اما کافی نیست.
EQ = همان هوش هیجانی است به معنای توان مدیریت کردن هیجانات خود و دیگران. خوشبختانه هوش هیجانی قابلیت اکتسابی دارد و ما میتوانیم با یادگیری در هر سن که باشیم هوش هیجانی خود را ارتقا دهیم. پس کمکاری در این زمینه فقط و فقط نشاندهندهی تصور خودمان است. برای اینکه هوش هیجانی خودمان را بالا ببریم باید به عوامل مهمی چون پایداری و استقامت برای رسیدن به اهداف درست از پیش تعیینشده، انگیزهبخش و مدیریت روح و روان خودمان و پرهیز از ناامیدی و یادگیری برای ارتقای روحیهی مثبتاندیشی و کنترل و اصلاح دائم و مرتب رفتار و کردار خویش در راستای انسان متعالی شدن، همدلی و گذاشتن خودمان به جای دیگران که با آنها سروکار داریم برای درک بهتر ایشان، و این سؤال را از خود پرسیدن که اگر من به جای طرف مقابل بودم چه انتظاری داشتم، و در نهایت ارتقای مهارت خودشناسی و شناخت تیپ شخصیتی خودمان با مراجعه به مشاوران کاربلد و مطالعه برای تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف خویش بپردازیم.
PQ = هوش سیاسی است که بهتر است آن را به هوش تدبیری ترجمه کنیم، و معنا و مفهوم آن این است که بدانیم در مقابل هر مشتری بهترین نوع رفتار چه باید باشد. تشخیص تفاوت مشتریان و بهکارگیری بهترین شیوهی عملکرد برای نزدیک شدن به مشتری، هوش تدبیری یعنی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
هوش تدبیری یعنی اینکه خودم را با سواد مخاطب هدف هماهنگ کنم و از بهکار بردن سؤالات و عبارات نابجا خودداری کنم. هوش تدبیری توان درک طرف مقابل را در ما افزایش میدهد. هوش تدبیری همان کیاست داشتن در کار است. به ما یاد میدهد که با مشتری بحث نکنیم، یاد میدهد که در بازار رفتهایم تا معامله کنیم نه مقابله. اینکه همه جا جایز نیست اسم کوچک مشتری را بهکار ببریم و اینکه درک فرهنگها و خردهفرهنگها را داشته باشیم.
PQ = این یکی هوش فیزیکی یا هوش جسمی است. به ما میگوید که برای موفقیت در بازار، و نزد مشتری میبایست روح شاداب و مغزی پویا داشته باشیم و این مهم مهیا نمیشود مگر اینکه جسم سالم داشته باشیم. هوش جسمی به ما میگوید که عقل سالم در بدن سالم قرار دارد، پس مراقبتکنندهی ورزش و سلامتی خود باشیم.
SQ = نهایتاً هوش معنوی به انسان بودن ما، صداقت داشتن ما و سالم بودن اخلاق ما میپردازد. همان پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک است. هوش معنوی یعنی خودمان را نانوایی فرض کنیم که قرار نیست نان سوخته دست مردم بدهیم. ابتدا باور کنیم که با فروش بیمه به مشتری برای او امنیت خاطر و اطمینان را فراهم میکنیم، پس من در حال خدمت کردن به مشتری هستم، پس باید مشاور صدیق و راستگوی او باشم تا او با خشنودی که به دست میآورد من را به سایر دوستان و افرادی که میشناسد ارجاع دهد؛ چون ما میدانیم تنها در این حالت است که فروش مؤثر یا فروش تکرارشونده به همان مشتری صورت میگیرد و حتی او را به سفیر برند و خوشنامی اعتبار ما تبدیل میکند.
امیدوارم با مطالعهی این کتاب موفقیتهای بیشتری را با همت و تلاش و آگاهی رقم بزنید.
از آقای حسام امامی بابت زحمات ارزشمندشان در ترجمهی کتاب سپاسگزارم.