این کتاب به ما یاد میدهد که پیروزی شیرین است ولی این طعم تلخ شکست است که هیچگاه فراموش نمیشود. پس برای نچشیدن این طعم همواره باید مهاجم بود و به پیروزی فکر کرد و آن را در عمل به دست آورد. پس به کارکنانمان یاد دهیم که جز پیروزی در رقابت به هیچ چیزی دیگر قانع نشوند. و برای این مهم باید مهاجم بود و مهاجم بودن به معنای ساده، به کارگیری مؤثرترین و کارآمدترین راهکار برای پیروز شدن است.
مهاجم دست از مبارزه نمیکشد، چون میداند کوسهها نیز اگر دست از شنا بردارند به قعر دریا سقوط خواهند کرد.
به کارکنان یاد بدهیم که عضوی از خانوادهی کاری و تیم حاضر در مسابقات سخت باشند، تغییرات را بپذیرند و با یادگیری مداوم عاشقانه برای پیروزی فعالیت کنند، اما اگر کارکنان خودشان را فقط کارمند سازمان بدانند و حقوقبگیری باشند که اهداف پیروزی مدیران در روح و جان و قلب آنان رسوخ نکرده باشد، آنگاه از تغییر بیزار خواهند بود. و این با اهداف سازمان تهاجمی همخوان نیست.
اما این کتاب، کل دیدگاههای موری را در بر میگیرد که به نظرم در نوع خود کمنظیر است؛ چرا که موری توانسته است پلی بین موفقیت در سیاست و کسبوکارها بزند. از آن مهمتر، با قاطعیت تام و تمام دربارهی به کارگیری اصول بازاریابی اقدام کند و این رفتار او سبب شده تا بتواند کاندیداهای چند کشور را با اجرای موفقیتآمیز کمپینهای سیاسی بر منصب ریاست جمهوری بنشاند. موری چه میگوید؟
در دنیایی که تمام اصول کسبوکار و رهبری آن بشدت تغییر کردهاند، اطلاعات و ارتباطات مهمترین ابزارهای توفیق در رقابت هستند. پذیرش انقلاب اطلاعات و بازنگری در شیوههای ارتباطی لازمهی کسبوکارهای تهاجمی هستند. غرق شدن در دام غرور و کوچک دیدن رقبا و نهایتاً بهکارگیری استراتژیهای تدافعی تماماً مقدمهی شکست و حذف هستند.
در دنیای بیرحم و پیچیدهی رقابت که با عدم قطعیت و پیچیدگی روزافزون همراه است، فقط مدال طلا وجود دارد. به عبارتی شما یا برنده شدهاید یا بازنده. اگر برنده شدهاید، مدال طلا حق شماست و اگر بازنده شدهاید برخلاف بسیاری از بازیهای ورزشی، مدالهای نقره و برنز وجود ندارد، چون شما حذف شدهاید. شاید بهتر باشد رقابتهای حذفی در بازیهای ورزشی را برای کسبوکار مناسبتر بدانیم تا بازیهایی چون لیگ برتر را.
فرض کنید فردای انتخابات دور دوم ریاست جمهوری است، به راستی چه فرقی است بین نفر بازنده با بازندگان دور اول؟
شرکتهای بزرگ هیچگاه نباید تصور کنند که چون پیروز شدهاند، پس پیروز هم خواهند ماند بلکه، آنها نیز مانند شرکتهای کوچک و مهاجم همواره باید گرسنهی موفقیت باشند.