قدرت، نفوذ و ترغیب بخشی از نظام اجتماعی هستند که تعاریف آنها به این گونه است: "قدرت" یعنی توان بالقوه برای تخصیص منابع، تصمیمگیری و تحلیل اجرای آن تصمیمات. "نفوذ" به معنای گسترش قدرت است و سازوکاری است که افراد برای تغییر رفتار و گرایشها به کار میبرند. نفوذ بر خلاف قدرت بدون اعمال آشکار، اجبار یا دستور مستقیم میتواند تاثیرگذار باشد در برخی موارد نیز نفوذ از طریق سوء استفاده اعمال میگردد. همچنین میتواند از طریق افرادی اعمال شود که قدرت رسمی ندارند، به همین دلیل هر مدیری باید چگونگی اعمال نفوذ بر روسا، همکاران و زیردستان را بداند. "ترغیب" نیز رابط? نزدیکی با نفوذ دارد، اما تفاوتهایی را نیز شامل میشود. ترغیب به معنای تحمیل نیست و هیچ اجباری در آن وجود ندارد. بلکه فرایندی است که در افراد از طریق آن نگرشها، عقاید و یا رفتارهای سایرین را تغییر میدهند یا تقویت میکنند. هر کسب و کار و هر اجتماع انسانی با کمک این سه مهارت اداره میشود. این سه برای کارکردهای سازمانی و بین فردی بسیار ضروری هستند و هم? افراد آنها را به طور همزمان اعمال میکنند. مدیران نیز هر روزه با فرصتهایی مواجه میشوند که از طریق آنها میتوانند بر رویدادهای مهم زندگی کاری و سازمان خویش اثرگذار باشند. این امر میسر نمیشود مگر آن که بتوانند به صورت اثربخش از فرایندهای قدرت، نفوذ و ترغیب برای متقاعدسازی سایرین و انجام امور به روش دلخواه استفاده کنند. از این رو به دلیل اهمیت این سه مهارت در زندگی افراد به ویژه مدیران، گروه نویسندگان دانشگاه هاروارد در کتاب حاضر به این سه مهارت پرداخته و مباحثی چون: ضرورت قدرت، منابع قدرت، تاکتیکهای نفوذ، و رعایت اخلاق در استفاده از قدرت، نفوذ و ترغیب را بررسی کردهاند.