در کتاب "مدیران عوضی"، ریچارد موران، رهبر کاروکسب، سرمایهگذار کارآفرینی، رئیس بازنشستهی کالج ملنو در قلب سیلیکونولی، به ترسیم خطاهای مرگبار و گناهان نابخشودنی مدیران میپردازد. تجربهی فراوانش در مشاوره برای شرکتهای بزرگ و متوسط و همچنین شرکتهای استارتآپی به موران اجازه میدهد تا حماقتها و نقطهضعفهای اخلاقی مدیران را یکبهیک برشمرده، به شیوایی ترسیم کند، و در قالب واژهها و عبارتهای سلیس به خواننده هدیه کند.
صراحت واژهها، طنز تلخ و گزنده، عبارتهای تندوتیز همچون شمشیر زهرآگینی است که بالای سر "مدیران عوضی" نگهداشته و مداوم و مکرر هشدار میدهد که این گناهان مرگبار و خطاهای نابخشودنی آنان، بالاخره کار دست مدیران میدهد و آنان را به ته دره میاندازد و به عبارت موران، به قعر جهنم!
آیا ریچارد موران، مؤلف کتابهای پرفروش، از مدیران متنفر است و خوردهحسابی با آنان دارد که پیدرپی، با کنایههای تندوتیز آنان را ملامت میکند و مورد عنایت قرار میدهد؟
به نظر میرسد با خواندن کتاب او ـ "مدیران عوضی" ـ بهتر میتوانیم ارزیابی و نگرش خودمان را از موران تصحیح کنیم.
موران در کتاب مدیران عوضی چه میگوید؟
در همان صفحات آغازین بویژه در صفحات پایانی کتاب درمییابیم که روی سخن موران، فقط "مدیران" نبوده و نیست. گرچه تأکیدش بر "مدیران" است. مقدمهی موران را با دقت بخوانید آنجا که مینویسد؛
مدیران آنها نیستند. مدیران خود ما هستیم. همهی ما مدیر هستیم. هر یک از ما، همهی ما، تا حدی مدیر چیزی هستیم. شما ممکن است مدیرعامل جنرال الکتریک نباشید، ولی ممکن است مدیر یک دپارتمان یا یک مؤسسهی محلی یا حتی خانوادهی خود باشید.
آنچه باعث میشود که موران تأکید بیشتری بر روی مدیران داشته باشد، آن است که خطاهای مدیر تأثیر نوسانی و موجداری دارد که تا دوردستها ادامه پیدا میکند و میتواند بر اقتصاد، محیطزیست، و زندگی روزمره، آثار زیانبار وسیعی پدید آورد.
هر شخصی در سازمان بنا به سهم و نقشی که ایفا میکند، فارغ از جایگاهی که در نمودار سازمانی دارد، با انجام خطاهای کوچک و بزرگ به خود، سازمان، و جامعه آسیب میزند. تمایز مدیر در آن است که با گفتن یک جملهی اتفاقی و غیرمهم، یا یک نگاه مختصر و مرموز، تمام روز یک نفر را خراب میکند، میتواند به سازمان ضرر بزند یا آن را نابود کند.
کتاب در 9 فصل به خطاهای مدیران میپردازد. هم خطاهای فعال، و هم خطاهای منفعل. اما فصل 9 که با عنوان "خطاهای عوضی بودن" نام دارد، خلاصهی خلاصهی 8 فصل قبلی است.
به نظرم بهتر است و پیشنهاد میکنم که نخست کتاب را همانگونه که مؤلف کتاب تدوین کرده، از فصل نخست تا فصل 9 بخوانید. همچنین فصل دهم که عنوان رستگاری دارد، و پیوست که "مدیر را چگونه اخراج کنیم". سپس هرکجا دلتنگ نشانهها و راهحلها شدید، میتوانید به فصل 9 مراجعه کنید که تقریباً تمام فصلهای پیشین یادآوری میشود.
فهرست
بخش اول: خطاکاران منفعل (خطاهای اهمالگری)
فصل اول: خطای بزدلی
فصل دوم: خطای اتلافوقت
فصل سوم: خطای طفره رفتن
فصل چهارم: خطای انفعال
فصل پنجم: خطای بیخیالی
بخش دوم: خطاکاران فعال
فصل ششم: خطای خودفریبی
فصل هفتم: خطای خودبزرگبینی
فصل هشتم: خطای خودشیفتگی
فصل نهم: خطای عوضی بودن
فصل دهم: رستگاری