تکنولوژی سبب شده است تا محصولات بنگاههای اقتصادی همردیف (رقبای مطرح)، شباهت زیادی به هم پیدا کنند. اما مشتریان فقط به کیفیت محصولات توجه ندارند بلکه، سایر کارکردهای ارتباط با شرکت، بویژه برند آن برای آنها مهم شده است.
در دنیای رقابتی، برند که نشاندهندهی هویت و اعتبار و یادآور تمام کارکردهای تعامل شرکت با مشتریان است، از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. برند، واژهای در زبان اسکاندیناوی قدیم به معنای داغ روی بدن حیوانات است.
اما انجمن بازاریابی امریکا برند را اینگونه تعریف میکند: نام، واژه یا نشانه، طرح یا ترکیبی از تمامی این عناصر، که بهمنظور شناسایی کالاها و خدمات یک فروشنده (یا گروهی از فروشندگان)، با هدف ایجاد تمایز در عرصهی رقابت مورد استفاده قرار میگیرد.
برند را من به خوشنامی، آبرو، و حیثیت ترجمه میکنم و بسیاری از دوستان از واژههای هویت و اعتبار بهره گرفتهاند که همگی آنها در مرحلهی عمل از سوی مشتریان باید تجربه شوند تا مورد باورشان قرار گیرند. پس میتوان گفت برند، مدیریت کل تجربهی مشتریان است؛ مشتریان باید اعتبار و خوشنامی یک برند را با روح و جان و دلشان تجربه کنند.
در کشورمان برندسازان بزرگی داریم که هر کدام یک عامل نوآور ارزشی هستند که ساحت نظر تا عمل را به صورت تام و تمام پیمودهاند.
بزرگانی چون پایداری، بنیانگذار فرآوردههای لبنی میهن، سلیمانی در شرکت کاله، خانوادهی نصیری در شرکت رامک، ژائله در شیرین عسل، ایزدپناه در استیلالبرز و... و از قبل از انقلاب هم بزرگان ماندگاری همگی برندینگ را در عالم بودن تعقیب کردند نه در عالم شدن.
آنها فقط به برههی زمانی خودشان توجه نداشتهاند بلکه، کاری کارستان برای دورههای زمانی بلندمدت و دائمی کردهاند که مدیران اجرایی که راهشان را در همان بنگاههای اقتصادی ادامهمیدهند یا ادامه خواهند داد، به این مهم باید توجه داشته باشند که هدف این بزرگان فقط کسب سود نبوده است بلکه، ایجاد، حفظ، مراقبت و ارتقای برند، هنر آنها بوده است که در پندار، گفتار، و کردار ایشان متجلی شده است.
باید بپذیریم که برند تنها یک محصول فیزیکی نیست بلکه، یک خاصیت منحصربهفرد است که در طول زمان گسترش و بهبود مییابد و داراییهای ملموس و غیرملموس را از آنِ خود میسازد.
همگی ما شاهد این هستیم که برندهای قدرتمند این توانایی را دارند که قیمتی بالاتر در میان مشتریان و یک قیمت بیشتر در میان سرمایهگذاران داشته باشند؛ پس برند برای سازمان و مشتریان (هر دو) منافعی ایجاد میکند.
بدینرو میتوان نتیجه گرفت که استراتژیهای برند، فراتر از بازاریابی یا ارتباطات و یا موقعیتگذاری است.
تکنولوژی سبب شده است تا محصولات بنگاههای اقتصادی همردیف (رقبای مطرح)، شباهت زیادی به هم پیدا کنند. اما مشتریان فقط به کیفیت محصولات توجه ندارند بلکه، سایر کارکردهای ارتباط با شرکت، بویژه برند آن برای آنها مهم شده است.
در دنیای رقابتی، برند که نشاندهندهی هویت و اعتبار و یادآور تمام کارکردهای تعامل شرکت با مشتریان است، از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. برند، واژهای در زبان اسکاندیناوی قدیم به معنای داغ روی بدن حیوانات است.
اما انجمن بازاریابی امریکا برند را اینگونه تعریف میکند: نام، واژه یا نشانه، طرح یا ترکیبی از تمامی این عناصر، که بهمنظور شناسایی کالاها و خدمات یک فروشنده (یا گروهی از فروشندگان)، با هدف ایجاد تمایز در عرصهی رقابت مورد استفاده قرار میگیرد.
برند را من به خوشنامی، آبرو، و حیثیت ترجمه میکنم و بسیاری از دوستان از واژههای هویت و اعتبار بهره گرفتهاند که همگی آنها در مرحلهی عمل از سوی مشتریان باید تجربه شوند تا مورد باورشان قرار گیرند. پس میتوان گفت برند، مدیریت کل تجربهی مشتریان است؛ مشتریان باید اعتبار و خوشنامی یک برند را با روح و جان و دلشان تجربه کنند.
در کشورمان برندسازان بزرگی داریم که هر کدام یک عامل نوآور ارزشی هستند که ساحت نظر تا عمل را به صورت تام و تمام پیمودهاند.
بزرگانی چون پایداری، بنیانگذار فرآوردههای لبنی میهن، سلیمانی در شرکت کاله، خانوادهی نصیری در شرکت رامک، ژائله در شیرین عسل، ایزدپناه در استیلالبرز و... و از قبل از انقلاب هم بزرگان ماندگاری همگی برندینگ را در عالم بودن تعقیب کردند نه در عالم شدن.
آنها فقط به برههی زمانی خودشان توجه نداشتهاند بلکه، کاری کارستان برای دورههای زمانی بلندمدت و دائمی کردهاند که مدیران اجرایی که راهشان را در همان بنگاههای اقتصادی ادامه میدهند یا ادامه خواهند داد، به این مهم باید توجه داشته باشند که هدف این بزرگان فقط کسب سود نبوده است بلکه، ایجاد، حفظ، مراقبت و ارتقای برند، هنر آنها بوده است که در پندار، گفتار، و کردار ایشان متجلی شده است.
باید بپذیریم که برند تنها یک محصول فیزیکی نیست بلکه، یک خاصیت منحصربهفرد است که در طول زمان گسترش و بهبود مییابد و داراییهای ملموس و غیرملموس را از آنِ خود میسازد.
همگی ما شاهد این هستیم که برندهای قدرتمند این توانایی را دارند که قیمتی بالاتر در میان مشتریان و یک قیمت بیشتر در میان سرمایهگذاران داشته باشند؛ پس برند برای سازمان و مشتریان (هر دو) منافعی ایجاد میکند.
بدینرو میتوان نتیجه گرفت که استراتژیهای برند، فراتر از بازاریابی یا ارتباطات و یا موقعیتگذاری است.
فهرست:
فصل اول: وال مارت
فصل دوم: سامسونگ
فصل سوم: مرسدس بنز
فصل چهارم: آدیداس
فصل پنجم: والت دیزنی
فصل ششم: مایکروسافت
فصل هفتم: ایکیا
فصل هشتم: ورساچه
فصل نهم: بی ام دبیلو
فصل دهم: پراکتراندگمبل
فصل یازدهم: آمازون
فصل دوازدهم: یو بی اس
فصل سیزدهم: زارا
فصل چهاردهم: فراری
فصل پانزدهم: دانشگاه اسنتفورد
فصل شانزدهم: گوگل
فصل هفدهم: هیلتون
فصل هجدهم: لوفتهانزا
فصل نوزدهم: اپل
فصل بیستم: پورشه
فصل بیست و یکم: نیوآ
فصل بیست و دوم: سونی
فصل بیست و سوم: اوراکل
فصل بیست و چهارم: بارسلونا
فصل بیست و پنجم: پیر امیدیار